آیه 39 سوره آل عمران

از دانشنامه‌ی اسلامی

فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَىٰ مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ

[3–39] (مشاهده آیه در سوره)


<<38 آیه 39 سوره آل عمران 40>>
سوره :سوره آل عمران (3)
جزء :3
نزول :مدینه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

پس فرشتگان زکریّا را ندا کردند هنگامی که در محراب عبادت به نماز ایستاده بود که همانا خدا تو را بشارت می‌دهد به (ولادت) یحیی، در حالی که او به کلمه خدا (یعنی نبوّت عیسی) گواهی دهد و او خود پیشوا و پارسا و پیغمبری از شایستگان است.

پس فرشتگان، او را در حالی که در محراب عبادت به نماز ایستاده بود، ندا دادند که خدا تو را به یحیی بشارت می دهد که تصدیق کننده کلمه ای از سوی خدا [یعنی مسیح] است و سرور و پیشوا، و [از روی زهد و حیا] نگاهدار خود از مُشتهیات نفسانی، و پیامبری از شایستگان است.

پس در حالى كه وى ايستاده [و] در محراب [خود] دعا مى‌كرد، فرشتگان، او را ندا دردادند كه: خداوند تو را به [ولادت‌] يحيى -كه تصديق كننده [حقانيت‌] كلمة الله [=عيسى‌] است، و بزرگوار و خويشتندار [=پرهيزنده از آنان‌] و پيامبرى از شايستگان است- مژده مى‌دهد.

پس همچنان كه در محراب به نماز ايستاده بود، فرشتگان ندايش دادند: خدا تو را به يحيى بشارت مى‌دهد. او كلمه خدا را تصديق مى كند و خود مهترى است بيزار از زنان و پيامبرى است از شايستگان.

و هنگامی که او در محراب ایستاده، مشغول نیایش بود، فرشتگان او را صدا زدند که: «خدا تو را به» یحیی «بشارت می‌دهد؛ (کسی) که کلمه خدا [= مسیح‌] را تصدیق می‌کند؛ و رهبر خواهد بود؛ و از هوسهای سرکش برکنار، و پیامبری از صالحان است.»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Then, as he stood praying in the sanctuary the angels called out to him: ‘Allah gives you the good news of John, as a confirmer of a Word of Allah, eminent and chaste, a prophet, and one of the righteous.’

Then the angels called to him as he stood praying in the sanctuary: That Allah gives you the good news of Yahya verifying a Word from Allah, and honorable and chaste and a prophet from among the good ones.

And the angels called to him as he stood praying in the sanctuary: Allah giveth thee glad tidings of (a son whose name is) John, (who cometh) to confirm a word from Allah lordly, chaste, a prophet of the righteous.

While he was standing in prayer in the chamber, the angels called unto him: "Allah doth give thee glad tidings of Yahya, witnessing the truth of a Word from Allah, and (be besides) noble, chaste, and a prophet,- of the (goodly) company of the righteous."

معانی کلمات آیه

يحيى: نام فرزند زكريا كه پيش از تولد از جانب خدا نام گذارى شد.

كلمة: مراد از كلمه در اينجا عيسى عليه السّلام است و نيز در آيه 45 و 171 از نساء. ناگفته نماند معناى اصلى كلم تأثير است، لفظ را از آن كلمه گويند كه در ذهن اثر مى كند مانند زخم در بدن. در قرآن بموجودات كلمات اللَّه گفته شده كه آثار خدايند، بعيسى عليه السّلام كلمه گفته شده كه اثرى بود از آثار خدا. رجوع شود به آيه 45.

سيد: آقا. سرپرست.

حصور: كسى كه خود را از شهوات باز دارد (پارسا). حصر در اصل بمعنى باز داشتن، تنگ شدن و تنگ گرفتن است. حصور صيغه مبالغه است (بسيار پارسا).

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


«39» فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى‌ مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ‌

پس درحالى كه زكريّا در محراب به نماز ايستاده بود، فرشتگان او را ندا دادند كه خداوند تو را به (فرزندى به نام) يحيى بشارت مى‌دهد كه تصديق كننده‌ى (حقّانيت) كلمة اللّه (حضرت مسيح) است و سيّد و سرور، و خويشتن‌دار (از زنان) و پيامبرى از صالحان است.

نکته ها

حضرت يحيى، شش ماه از حضرت عيسى بزرگ‌تر بود و چون در ميان مردم به زهد و پارسايى معروف بود، ايمان او به پسرخاله‌اش حضرت عيسى، اثر عميقى در توجّه مردم به مسيح گذاشت. جالب آنكه معناى «عيسى» و «يحيى» يكى و هر دو به معناى «زنده ماندن» است.

بعضى «حَصور» را به معناى ترك ازدواج يحيى به خاطر مسافرت‌هاى زياد دانسته‌اند، ولى‌

جلد 1 - صفحه 508

امام باقر عليه السلام مى‌فرمايد: «عفّت يحيى باعث شد تا ازدواج نكند و از زنان كناره بگيرد». «1»

پیام ها

1- دعاى خالصانه از قلب پاك مستجاب مى‌شود. «دَعا زَكَرِيَّا ... فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ»

2- نماز، در اديان پيشين نيز بوده است. «يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ»

3- مِحراب و جايگاه عبادت، از قداست خاصّى برخوردار است. محل نزول مائده آسمانى؛ «وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً» استجابت دعا. «فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ ... فِي الْمِحْرابِ»

4- نماز، زمينه‌ى نزول فرشتگان است. «فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ»

5- اراده‌ى خداوند بر هر چيزى غلبه دارد. پيرىِ و ناتوانى پدر و عقيمىِ و نازايى مادر، مانع فرزنددار شدن نيست. «أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى‌»

6- گاهى نامگذارى افراد از طرف خداست. «يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى‌»

7- انبيا يكديگر را تصديق مى‌كنند. «مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ»

8- حضرت عيسى نشانه‌اى از قدرت خداست، نه فرزند خدا. «بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ»

9- خداوند از آينده هر كس خبر دارد. «سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيًّا»

10- عفّت و كنترل تمايلات جنسى، مورد ستايش خداوند است. «حَصُوراً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى‌ مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ (39)

فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ: پس ندا كرد زكريا را جبرئيل كه از جنس ملائكه بود.

نكته: ايراد لفظ ملائكه به جمع، براى جنس يا تعظيم مى‌باشد.

وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ‌: در حالى كه ايستاده بود نماز مى‌گزارد در محراب، جبرئيل ندا كرد: أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى‌: بدرستى كه خداى تعالى بشارت مى‌فرمايد تو را به فرزندى كه نام او يحيى مى‌باشد، يعنى نام پدر، به او زنده شد. يا به سبب او رحم مادرش كه عقيم بود زنده گرديد. يا دين به او حيات يافت. مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ‌: در حالتى كه او تصديق كننده و ايمان آورنده باشد به كلمه‌اى كه از جانب خدا است. مراد از كلمة اللّه، آيات اللّه و احكام اللّه است. يا مراد، حضرت عيسى عليه السّلام باشد كه كلمة اللّه است، يعنى به اراده محضه الهيه ايجاد گرديد بدون پدر؛ و مؤيد اينست آنچه در اخبار وارد شده كه اول مؤمن به حضرت عيسى عليه السّلام، حضرت يحيى‌

«1» فروع كافى، جلد 6، صفحه 8، حديث 3 (كتاب العقيقه، باب الدعاء فى طلب الولد)

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 88

عليه السّلام است، و شش ماه از او بزرگتر و پسر خاله هم بودند. و قبل از رفع حضرت عيسى عليه السّلام، حضرت يحيى عليه السّلام را كشتند.

صفت دوم او: وَ سَيِّداً: و در حالتى كه سيد قوم بوده باشد. مفسرين را در معنى سيد وجوهى است: 1- رئيس در طاعت خدا بر اهل طاعت او باشد. 2- بردبار در كردار و گفتار. 3- فقيه عالم. 4- مطيع خدا. 5- عالم عامل با ورع. 6- كريم على اللّه. 7- كسى كه غضب بر او غالب نشود. 8- حاسد و معاند نباشد. 9- قانع و صابر و شاكر در تمام احوال. 10- سخى. 11- مقدم در دين و مقتداى خلايق. 12- حليم الطبع، نقى الذات، حسن الخلق.

13- سر آمد زمان خود در خصال حسنه. 14- راضى به قضاء و قدر الهى. 15- بلند همت. 16- متوكل على اللّه در همه احوال. 17- شريف و فائق بر قوم به آنكه مرتكب گناه نشود. 18- «قاضى ابو بكر» گفته: سيد، لفظى است كه حاوى و جامع همه اين وجوه باشد، زيرا در اصل، سردار و رئيس باشد؛ و رئيس زمان خود نمى‌تواند بشود، مگر آنكه در همه اوصاف دينى و دنيوى و خلقى و خلقى و ذاتى أزيد و اكثر و اشرف و اكمل و اجمع باشد تا ترجيح بلا مرجح و تفضيل مفضول و خبر مخالف مخبر لازم نيايد. پس همه اين وجوه را لفظ سيّد شامل باشد و حمل بر عموم اولى، بلكه الزم است.

تكمله: 1- خاصه و عامه روايت نموده كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: انا سيّد ولد آدم و لا فخر: من سيد اولاد آدم هستم، و از جهت فخر نگويم، بلكه از حيث اعلام و اخبار از خدا گويم.

2- «ابن حجر مكى» در صواعق محرقه و «بيهقى» در فضايل صحابه و «قسطلانى» در مواهب لدنيّه روايت نموده: انّه ظهر علىّ بن أبي طالب من البعد، فقال النّبىّ هذا سيّد العرب. فقالت عايشة: الست سيّد العرب؟ فقال:

انا سيّد العالمين و علىّ سيد العرب: «1» بدرستى كه ظاهر شد على بن ابى طالب‌

«1» احقاق الحق، جلد 4، صفحات 36 تا 53 به ذكر منابع اين حديث در كتب اهل سنّت اختصاص يافته است.

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 89

عليه السّلام از دور. پس حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: اين سيد عرب است. عايشه گفت: آيا نيستى تو سيد عرب؟ فرمود: من سيد عالمين، و على عليه السّلام سيد عرب است.

3- «بخارى» و «مسلم» در صحيح خود روايت نموده از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: قال: يا فاطمة اما ترضين ان تكون سيّدة نساء المؤمنين.

فرمود: اى فاطمه، آيا خشنود نيستى اينكه باشى سيده زنان مؤمنين. «1» 4- در «صواعق» از ترمذى و احمد و نسائى و ابن حيان از ابو سعيد خدرى روايت نموده: قال النّبىّ صلّى اللّه عليه و آله و سلّم لى اما رأيت هذا ملك لم يهبط الى الارض قطّ قبل هذه اللّيلة؟ استأذن ربّه ان يسلّم علىّ و يبشّرنى انّ الحسن و الحسين سيّدا شباب اهل الجنّة و انّ فاطمة سيّدة نساء اهل الجنّة. «2» فرمود حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به من: آيا نمى‌بينى اين ملكى است كه نازل نشده است بر زمين هرگز، اجازه از خدا خواسته كه سلام بر من و بشارت دهد مرا به اينكه حضرت حسن و حضرت حسين عليهما السلام دو سيّد اهل بهشت، و اينكه حضرت فاطمه عليها السلام سيده زنان اهل بهشت است.

تبصره: سيادت ذاتى، اجماع امت است كه خاص در حضرت هاشم و اولاد هاشم از خدا نازل شد. علماى نسّابه نيز گفته‌اند: سيادت، بر هاشم مقرر گرديد، زيرا حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: خداى تعالى از خلايق برگزيد عرب را، و از عرب قريش را، و از قريش هاشم را، و او را سيد عرب و عجم گردانيد؛ و از بنى هاشم مرا و على و فاطمه عليهما السلام و ذريه ايشان را.

«جلال الدين مجلى» گفته: سادات، اولاد هاشم‌اند، و بر ايشان لفظ اشراف هم در عرب اطلاق شده. و شرافت بنى هاشم به جهت ورود نص است‌

«1» صحيح مسلم، جزء هفتم، كتاب فضائل الصحابه، صفحه 143- ساير مدارك عامّى اين حديث را مى‌توانيد در جلد دهم كتاب احقاق الحق، صفحات 27 تا 42 بيابيد.

«2» به كتاب احقاق الحق، جلد دهم، صفحات 69 تا 80 و صفحات 544 تا 594 رجوع شود.

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 90

در تحريم صدقه- در صحيح مسلم- به اولاد على و عقيل و جعفر و حمزه مى‌باشد. پس تخصيص لفظ شريف در اطلاق سيادت به اولاد حسنين از جهت بنى فاطمه در مصر يافته شد، براى آنكه ايشان خاصه اقرب به رسولند و هر كس را قرب به آن حضرت زيادتر است، خصوصيت او البته زيادتر باشد. پس همه اولاد على و فاطمه عليهما السلام تا قيامت، سادات و شرفاء خالصند، زيرا آباء ايشان حضرت رسول و على و فاطمه و حسنين عليهم السّلام به حسب نصوص از خدا و رسول، سادات خلق مى‌باشند، پس اولاد ايشان تا قيامت بالقطع ساداتند. در اين خلافى نيست و بر مردم، تعظيم ايشان واجب است.

صفت سوم يحيى: وَ حَصُوراً: و در حالى كه بازگرفته شده از شهوات. اين مبالغه است در حبس نفس از شهوات و ملاهى، يعنى خود را محصور ساخته از تمام شهوات و داخل لعب و لهو و اباطيل نمى‌شد.

مروى است كه در سه سالگى، به جمعى اطفال رسيد، بازى مى‌كردند. او را به بازى ترغيب كردند. فرمود: براى بازى خلق نشديم. «1» و از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است كه: يحيى عليه السّلام هرگز معصيت ننمود و قصد معصيت نكرد.

از حضرت سيد سجاد عليه السّلام پرسيدند كه فضلى از فضائل جدّت حضرت امير المؤمنين عليه السّلام بفرما. فرمود: مطوّل يا مختصر؟ عرض كردند:

مختصر. فرمود: هرگز قصد معصيت ننمود مانند يحيى عليه السّلام.

مختار جمهور مفسرين آنكه: حضرت يحيى عليه السّلام حصر نفس خود نمود از ازدواج با ميل به آن براى عفت و زهد، نه به جهت آفتى و مرضى و نقصى، و به همين جهت مورد مدح حق تعالى واقع شد.

نكته: بنابراين، حصور به معنى فاعل است، مانند اكول به معنى آكل و شروب به معنى شارب، و ظلوم به معنى ظالم مى‌باشد.

«1» تفسير صافى، جلد اوّل، صفحه 334

تفسير اثنا عشرى، ج‌2، ص: 91

صفت چهارم: وَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ‌: و در حالى كه پيغمبرى باشد از شايستگان و نيكوكاران كه آباى گرام او باشد. نزد بعضى، صالح كسى است كه حقوق خالق و مخلوق را بر وجهى كه بايد و شايد ادا كند و در اقصى مرتبه نبوت بود.

تنبيه: آيه شريفه دليل است كه مطلق اولاد، خصوص پسر و خصوص مبرور و صالح و عفيف آن، از اجله و اعظم نعمتهاى دنيوى است، زيرا آيه شريفه: أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ‌، فرموده، و بشارت در نعماى عاليه استعمال مى‌شود.

مكارم الاخلاق: از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است كه فرمود: ميراث اللّه من عبده المؤمن ولد صالح يستغفر له: «1» ميراث خدا به بنده مؤمن، اولاد صالحى است كه استغفار كند براى او.

و نيز فرمود: الولد الصّالح ريحانة من رياحين الجنّة: «2» اولاد صالح ريحانه‌اى است از رياحين بهشت.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَنادَتْهُ الْمَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى‌ مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ (39)

ترجمه‌

پس ندا كردند او را فرشتگان و او ايستاده بود نماز ميگذارد در محراب بدرستيكه خدا مژده ميدهد ترا بيحيى كه تصديق كننده است بكلمه از خدا و آقا و نگاهدار شهوت و پيغمبرى است از شايستگان..

تفسير

همانوقت كه حضرت زكريا از خداوند مسئلت فرزند نمود نداء ملائكه باو رسيد در حاليكه در محراب عبادت مشغول نماز بود كه خداوند بشارت ميدهد تو را بقدوم فرزندى كه نام او يحيى است كه احياء قلوب مينمايد و او اول كسى است كه بحضرت عيسى كه ملقب بكلمة اللّه است ايمان ميآورد و او آقا و سيد قوم خود است و او برترى دارد بر همه مردم به اين كه خيال معصيت در خود راه نميدهد و در تفسير امام است كه سيد است يعنى رئيس است در طاعت خدا بر اهل طاعت و حصور است يعنى كاملا نفس خود را محصور نموده از شهوات و ملاهى روايت شده است كه در كودكى بجمعى از كودكان رسيد آنها او را ببازى دعوت نمودند فرمود من براى بازى خلق نشده‌ام و از حضرت صادق (ع) روايت شده كه او زن نديده بود در هر حال او پيغمبرى‌

جلد 1 صفحه 412

است كه در عداد صالحين بشمار ميآيد يا از نسل آنها است و در تفسير امام است كه خداوند كودكانرا ملحق بمردان كامل العقل ننموده مگر چهار نفر را عيسى بن مريم و يحيى بن زكريا و حسن و حسين عليهما السلام و اول تصديق حضرت يحيى عيسى را وقتى بود كه در شكم مادر بود چون غير از حضرت زكريا كسى وارد صومعه مريم نميشد با نردبان بصومعه وارد ميشد و اطلاع بر حال او پيدا ميكرد و در وقت مراجعت در صومعه را قفل و دريچه كوچكى كه در بالاى در بود براى رسيدن نسيم بمريم باز مى- نمود چون ديد مريم آبستن شده نگران شد و با خود گفت در اينجا غير از من كسى راه ندارد و مريم آبستن است الآن من در بنى اسرائيل متهم ميشوم و يقين ميكنند كه او از من آبستن شده است و اين خاطره را بزوجه خود اظهار نمود زن در جواب گفت مترس خداوند نصيب تو را جز خير مقدر نفرموده مريم را بياور نزد من به بينم او را و از او پرسش نمايم پس حضرت زكريا او را نزد همسر خود آورد و چون وارد شد بر خواهر بزرگ خود او براى مريم تواضع نكرد پس خداوند اذن داد بحضرت يحيى كه در شكم مادر بود كه بدست فشار بر مادر آورد و گفت اى مادر سيده زنان عالميان مشتمل بر سيد مردان عالميان بر تو وارد شد نمى‌ايستى پس ناچار از درد ايستاد و يحيى در شكم مادر سجده كرد و اين اول تصديق او بود عيسى را و اين است معنى قول پيغمبر كه فرمود حسن و حسين دو آقاى جوانان اهل بهشتند مگر دو پسر خاله عيسى و يحيى على نبينا و اله و عليهما السلام.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَنادَته‌ُ المَلائِكَةُ وَ هُوَ قائِم‌ٌ يُصَلِّي‌ فِي‌ المِحراب‌ِ أَن‌َّ اللّه‌َ يُبَشِّرُك‌َ بِيَحيي‌ مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِن‌َ اللّه‌ِ وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيًّا مِن‌َ الصّالِحِين‌َ (39)

‌پس‌ ندا كردند ملائكه‌ زكريّا ‌را‌ ‌در‌ حالي‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌در‌ محراب‌ عبادت‌ مشغول‌ بنماز ‌بود‌ ‌در‌ حال‌ قيام‌ خداوند تو ‌را‌ بشارت‌ ميدهد بفرزندي‌ ‌که‌ يحيي‌ ‌است‌ و تصديق‌ ميكند كلمة اللّه‌ ‌را‌ ‌که‌ عيسي‌ ‌باشد‌ و آقا (پيشوا) و حصورت‌ ‌است‌ زن‌ نميگيرد و پيغمبر ‌است‌ ‌از‌ صالحين‌.

فَنادَته‌ُ المَلائِكَةُ بعضي‌ گفتند منادي‌ جبرئيل‌ ‌بود‌ لكن‌ ظاهر ‌آيه‌ جمع‌ ‌است‌ ‌که‌ جماعتي‌ ‌از‌ ملائكه‌ آمدند ‌براي‌ بشارت‌، و ‌از‌ كلمه‌ ندا استفاده‌ ميشود ‌که‌ ملائكه‌ بطور الهام‌ بقلب‌ نبوده‌ بلكه‌ بصورت‌ ظاهريّه‌ ‌که‌ حضرت‌ زكريّا مشاهده‌ نمود و ‌با‌ ‌او‌ تكلّم‌ نمودند نظير نزول‌ ملائكه‌ ‌بر‌ حضرت‌ ابراهيم‌ و لوط، و تعبير بنداء نه‌ قول‌ ‌که‌ نفرموده‌ قالت‌ الملائكة شايد ‌براي‌ ‌اينکه‌ بوده‌ ‌که‌ ‌در‌ حال‌ نماز بوده‌ و متوجّه‌ ‌خدا‌ بوده‌ و بآنها توجّه‌ نداشته‌ وَ هُوَ قائِم‌ٌ يُصَلِّي‌ فِي‌ المِحراب‌ِ ‌از‌ ‌اينکه‌ جمله‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ نماز ‌در‌ جميع‌ شرايع‌ بوده‌ و قيام‌ ‌هم‌ داشته‌ چنانچه‌ ‌از‌ بسياري‌ ‌از‌ آيات‌ ديگر ‌هم‌ استفاده‌ ميشود.

أَن‌َّ اللّه‌َ يُبَشِّرُك‌َ بشارت‌ بزرگي‌ ‌است‌ ‌براي‌ كسي‌ ‌که‌ بسن‌ّ كهولت‌ رسيده‌ ‌حتي‌ بعضي‌ گفتند ‌که‌ صد و سي‌ سال‌ داشته‌ و زن‌ ‌او‌ ‌هم‌ عاقر بوده‌ و حيض‌ ‌هم‌ نميشده‌ بلكه‌ يائسه‌ بوده‌ و گفتند هشتاد سال‌ داشته‌.

(بيحيي‌) ‌از‌ ‌آيه‌ شريفه‌ استفاده‌ ميشود لَم‌ نَجعَل‌ لَه‌ُ مِن‌ قَبل‌ُ سَمِيًّا ‌که‌ ‌اينکه‌ اسم‌ ‌بر‌ احدي‌ قبل‌ ‌از‌ ‌آن‌ نبوده‌ و اينكه‌ بعض‌ مفسّرين‌ گفتند ‌که‌ ‌از‌ ماده‌ حي‌ّ ‌است‌ و وجوهي‌ بيان‌ كردند ‌که‌ چه‌ حياتي‌ ‌است‌ ‌از‌ يحيي‌ بروز و ظهور پيدا كرده‌ تمام‌ تخرص‌

جلد 3 - صفحه 188

بغيب‌ و تفسير برأي‌ ‌است‌ زيرا معلوم‌ نيست‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ كلمه‌ عربي‌ ‌باشد‌ بلكه‌ مثل‌ يعقوب‌ و يوسف‌ و امثال‌ اينها ‌است‌ و ‌در‌ زبان‌ و لغت‌ ‌آنها‌ چه‌ معنايي‌ ميبخشد مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِن‌َ اللّه‌ِ ظاهرا مراد ‌از‌ (كلمة) حضرت‌ عيسي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌است‌ بدليل‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌ ‌در‌ چند ‌آيه‌ ‌بعد‌ إِذ قالَت‌ِ المَلائِكَةُ يا مَريَم‌ُ إِن‌َّ اللّه‌َ يُبَشِّرُك‌ِ بِكَلِمَةٍ مِنه‌ُ اسمُه‌ُ المَسِيح‌ُ و اطلاق‌ كلمة ‌بر‌ انبياء و اوصياء بسيار داريم‌ و ‌در‌ حق‌ّ ائمّه‌ طاهرين‌ ‌عليهم‌ ‌السلام‌

نحن‌ كلمات‌ اللّه‌ النامات‌

چون‌ كلمه‌ دلالت‌ ‌بر‌ معني‌ دارد و مثل‌ حضرت‌ مسيح‌ دلالت‌ ‌بر‌ قدرت‌ و عظمت‌ و علم‌ الهي‌ دارد.

و تصديق‌ حضرت‌ يحيي‌ نبوت‌ و رسالت‌ مسيح‌ ‌را‌ دليل‌ بارزي‌ ‌است‌ ‌بر‌ حقّانيّت‌ عيسي‌ نظر ‌به‌ اينكه‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌در‌ مورد عيسي‌ كلمات‌ ناروايي‌ ميگفتند و لكن‌ حضرت‌ يحيي‌ نظر بآن‌ زهد و عبادت‌ و بكاء ‌او‌ ‌را‌ مقبول‌ القول‌ ميدانستند، و ‌در‌ اخبار ائمّه‌ ‌عليهم‌ ‌السلام‌ ‌که‌ ‌در‌ بحار مجلّد پنجم‌ ‌در‌ باب‌ زكريّا و يحيي‌ دارد ‌که‌ حضرت‌ يحيي‌ شش‌ ماه‌ بزرگتر ‌از‌ عيسي‌ ‌بود‌ و ‌در‌ بعض‌ اخبار سه‌ سال‌.

وَ سَيِّداً سيّد مقابل‌ ‌عبد‌ ‌است‌ و ‌از‌ ‌اينکه‌ جهت‌ اطلاق‌ ‌بر‌ خداوند ميشود (‌ يا ‌ سيّدي‌ و مولاي‌) دعاي‌ كميل‌، و ‌بر‌ انبياء و ائمّه‌ ‌عليه‌ السّلام‌ و علماء و ذراري‌ پيغمبر صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ ‌هر‌ كدام‌ بيك‌ عنايتي‌ ميشود ‌در‌ زيارت‌ ابا ‌عبد‌ اللّه‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌در‌ اذن‌ دخول‌ دارد

(انا عبدك‌ و ‌إبن‌ عبدك‌ المقرّ بالرق‌ّ و التارك‌ للخلاف‌ عليكم‌)

و حضرت‌ يحيي‌ مقام‌ سيادت‌ داشت‌ حتّي‌ ‌بر‌ انبياء ‌عليه‌ السّلام‌.

وَ حَصُوراً حصور بمعني‌ اعراض‌ ‌از‌ ازدواج‌ ‌است‌ و ‌اينکه‌ كلمه‌ باعث‌ گفتگو ‌شده‌ ‌بين‌ مفسّرين‌ ‌که‌ ازدواج‌ امري‌ ‌است‌ مرغوب‌ و ممدوح‌ و تركش‌ بسيار مذموم‌ ‌است‌ لكن‌ ‌در‌ شريعت‌ اسلامي‌ نظر ‌به‌ اينكه‌ رهبانيّت‌ ممنوع‌ ‌شده‌

(‌لا‌ رهبانيّة ‌في‌ الاسلام‌)

و لكن‌ ‌در‌ شرايع‌ سابقه‌ رهبانيّت‌ بوده‌ و ‌آيه‌ شريفه‌ وَ جَعَلنا فِي‌ قُلُوب‌ِ الَّذِين‌َ اتَّبَعُوه‌ُ رَأفَةً وَ رَحمَةً وَ رَهبانِيَّةً ابتَدَعُوها ما كَتَبناها عَلَيهِم‌ إِلَّا ابتِغاءَ رِضوان‌ِ اللّه‌ِ فَما رَعَوها حَق‌َّ رِعايَتِها

جلد 3 - صفحه 189

سوره‌ حديد ‌آيه‌ 27. ‌از‌ كلمه‌ وَ جَعَلنا و كلمه‌ ما كَتَبناها عَلَيهِم‌ إِلَّا ابتِغاءَ رِضوان‌ِ اللّه‌ِ معلوم‌ ميشود اصل‌ رهبانيّت‌ دستور الهي‌ بوده‌ لكن‌ بسياري‌ يك‌ بدعتهايي‌ ‌در‌ ‌او‌ زياد كردند و حق‌ّ ‌او‌ ‌را‌ رعايت‌ نكردند و البتّه‌ ترك‌ ازدواج‌ ‌از‌ لوازم‌ رهبانيّت‌ ‌بود‌ و حضرت‌ يحيي‌ فرد اجلاي‌ رهبانيّت‌ ‌را‌ داشته‌ چنانچه‌ اخبار بسياري‌ ‌در‌ شرح‌ حال‌ ‌او‌ ‌از‌ ائمّه‌ ‌عليهم‌ ‌السلام‌ رسيده‌ و ‌در‌ بحار ‌در‌ باب‌ زكريّا و يحيي‌ نقل‌ فرموده‌ ‌در‌ مجلّد پنجم‌.

وَ نَبِيًّا مقام‌ نبوت‌ حضرت‌ يحيي‌ ‌در‌ طفوليّت‌ بوده‌ وَ آتَيناه‌ُ الحُكم‌َ صَبِيًّا مريم‌ ‌آيه‌ 13، و ‌در‌ بسيار ‌از‌ اخبار استدلال‌ ‌بر‌ امامت‌ حضرت‌ جواد ‌عليه‌ السّلام‌ ‌که‌ ‌در‌ سن‌ّ هفت‌ ساله‌ بمسند امامت‌ رسيد فرمودند بيحيي‌ و عيسي‌ ‌که‌ ‌در‌ سن‌ّ صباوت‌ بمقام‌ نبوت‌ نائل‌ گشتند، و همچنين‌ حضرت‌ هادي‌ ‌عليه‌ السّلام‌ و حضرت‌ بقيّة اللّه‌ عجّل‌ اللّه‌ ‌تعالي‌ فرجه‌.

مِن‌َ الصّالِحِين‌َ صالح‌ مطلق‌ كسي‌ ‌را‌ گويند ‌که‌ عقيدة و اخلاقا و عملا صالح‌ ‌باشد‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 39)- «در این موقع فرشتگان به هنگامی که او در محراب ایستاده و مشغول نیایش بود، وی را صدا زدند که خداوند تو را به یحیی بشارت می‌دهد، در حالی که کلمه خدا (حضرت مسیح) را تصدیق می‌کند و آقا و رهبر خواهد بود، از هوی و هوس بر کنار و پیامبری از صالحان است» (فَنادَتْهُ الْمَلائِکَةُ وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیی مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَیِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحِینَ).

نه تنها خداوند اجابت دعای او را به وسیله فرشتگان خبر داد، بلکه پنج

ج1، ص282

وصف از اوصاف این فرزند پاکیزه را بیان داشت.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی

منابع